1 سال گذشت.......
1 سال پیش ،همین روز من فهمیدم که دارم مادر میشم...
آره پسر گلم تو منو مادر نامیدی......
بابا مسعود پیشم نبود......
ومن خودم تنها رفتم آزمایش دادم و فهمیدم که......
آره عزیزم خیلی خوشحالم کردی
اصلا باورم نمیشد،نمیدونستم گریه کنم یا بخندم....
بپرم یا بشینم.....
خیلی زود جواب را گرفتم و اومدم خونه.....
شاید باورت نشه 2 ساعت فقط نگاش میکردم..
خیلی خوشحال بودم عزیزم ،خیلی زیاد.....
اصلا نتونستم صبر کنم که مسعود بیاد....
بهش S دادم که بله.....
عزیزم تو داری (پدر)میشی.....
طاها نمیدونم شاید باور نکنی ولی
پدرت اصلا باورش نمیشد..
چند بار برام نوشت که نکنه اشتباه شده باشه؟
عزیزم نه اشتباه بود و نه خواب و رویا....
تو واقعیه ؛واقعی بودی گل نازم..
تو هدیه ی خدای مهربون بودی که به ما داده بود...
وقتی که پدرت اومد....
وای چه نگاه های زیبایی به هم داشتیم.....
چقدر خوشحال بودیم و عاشق.....
چه قول هایی که به هم دادیم...
قول دادیم که تو زندگیت هیچی برات کم نزاریم پسرم...
قول دادیم پدر و مادر خوبی برات باشیم عزیزم...
قول دادیم هیچ وقت به هم دروغ نگیم ....
همیشه و همیشه کنار هم باشیم طاها...
عزیزم تو با اومدنت تو زندگی نگین و مسعود؟
یکبار دیگه ما را عاشق هم کردی....
به زندگی ما یه عطر و رنگ ویژه ای پاشیدی....
زندگی ما را قشنگ تر کردی عشقم...
آره مهربانم از اون روز قشنگ 1 سال گذشت و و حالا تو پیش خودمونی و در کنار تو زندگی کردن واقعا حس و حال دیگه ای داره..طاها جان واقعا تو بهترینی عشقم ،هرروز و هرروز بهت نگاه میکنم و خدا را شکر میکنم و از خدا میخوام واقعا به اونهایی که بچه ندارن و طعم شیرین بچه داشتن و تجربه نکردن واقعا خدای مهربون اون آدم ها را از ته دلشون خوشحال کنه و لذت داشتن بچه و چقدر اینکه بچه شیرینه را تجربه کنند.و تو زندگیشون خوشحال بشند..دردانه ام واقعا دوست داشتن تو حد و اندازه نداره و انقدر شیرینی که بدجوری دل من و پدرت و بردی و میبری با دلبریات.وجودت برای ما یه حس و حال دیگه ای داره.
وروجک بدجوری ما را عاشق خودت کردی و از بوسیدنت و بغل کردنت هیچ وقت و هیچ وقت سیر نمیشیم.برات آرزوهایی داریم طاها ،آرزوهای خیلی قشنگ.ومیدونم و مطمئنم با دعاهایی که برات میکنم عاقبت به خیر میشی پسرم..
عشق من بدجوری عاشقتیم