طاهاطاها، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 2 روز سن داره

طاها کوچولو

پست ویژه

سلام  ویژه به همه دوستان گلم .........امیدوارم حالتون خوب خوب باشه و نی نی های گلتون سالم و شاد ممنونم از همتون که درنبود ما جویای احوالاتمون بودین دوستان گلم.واقعا منو شرمنده کردین.طاها خیلی شیطون شده و اصلا نمیزاره کاری بکنم با همه چی کار داره ولی دنبال یه فرصت خوب میگردم کهذبیام و از اخوالاتش براتون بگم.وروجکی شده برای خودش.........               خیلی دلم براتون تنگ شده و همچنین برای نی نی های گل تو یه فرصت مناسب حتما میام به وبلاگاشون سر میزنم قربون همتون برم دوست جونیااااااااااا         ممنونم 
21 شهريور 1394

16 ماهگی پسر مامان

سلام سلام عزیز دل مامان. امشب اومدم تا برات از روزهای قشنگمون بگم که داریم با تو فرشته ناز و دوست داشتنی میگذرونیمو حسابی باهات عشق میکنیم.طاها جانم خیلی شیطون شدی و همش خودتو لوس میکنی برای ما.اصلا یه کارای بانمکی از خودت انجام میدی که دیگه نگو نپرس.. همچنان که شلوغ کردنت پابرجاست عزیزم ویه جورایی دیگه عادت کردیم به این کارات.عاشق مامان مهناز و دایی شایان و بابا مسعود هستی.دیگه این 3نفرو خیلی دوست داری تا اینارو میبینی.گل از گلشنت میشکفه و به افتخارشون جلوی در به حالت پشتک زدن خم میشی.دیگه انقدر من نگرانم که یه وقت خدایی نکرده به گردنت فشار نیاد ولی چه میشه کرد شما طاها خان هستی دیگه همش از اینو خونه به اونور خونه میری از خوشحالی ...
20 ارديبهشت 1394

عید 94

                             سال نو مبارک                                                          سلام                  &n...
10 فروردين 1394

12 ماهگی را چگونه گذراندیم.....

سلام پسر قشنگم طاها جان بلاآخره مامان تنبل اومد تابرات از روزانه هامون بنویسه البته این هم بگما،شما یه وروجکی شده که وقت منو کلا واسه خودتون اختصاص دادین و الان هم که دارم مینویسم شما در خواب ناز تشریف دارین و منم دیدم که کاری ندارم گفتم بیام و بنویسم برات.... پسرم این ماه ،از لحاظ سلامتی خیلی ماه بدی بود برامون.چون الان هم خوب خوب نشدیم.آره پسرم از واکسن 1 سالگیت همینجوری مریضی و من و بابا مسعود هم آنفولانزا گرفته بودیم و تو هم یخورده بهتر میشدی دوباره از ما میگرفتی ،خلاصه الان هم تو وهم بابا مسعود مریض هستین و کاملا خوب نشدین ومن همش خدا خدا میکنم که زودتر خوب شی و وزنت یه خورده زیاد بشه چون وزنت یه خورده کم شده و اشتهات ه...
10 اسفند 1393

تولد 1 سالگی طاها خان

سلام عزیز دلم.....                                                             طاها جان ،پسر نازم تولد 1 سالگیت هم اومد و رفت و من چقدر خوشحالم که پیشمی عشقم...طاها جان مامان برات یه جشن تولد کوچیک گرفت.عزیزم همه ی فامیل هامون با بچه هاشون اومده بودنند و خیلی بهمون خوش گذشت.چقدر بچه ها شادی کردنند و همش دورت میچرخیدند.الهی مامان قربونت بره شما هم ا...
14 بهمن 1393

شمارش معکوس برای تولد پسرم

زمانی هست که نمی خواهی عقربه های ساعت حرکت کنند....                  نمی خواهی روزها به سرعت بگذرنند...... دلت می خواهد زمان متوقف شود......                                این است حال و روز این روزهای من این هفته دلبندم .پسر نازم هرروز و هرروز با من و نزدیک من است.واین عطر وجودش است که مرا لبریز میکند.لبریز از بودن و ماندن2 ماندنی با عشق و امید .ام یدی زیبا به همراه تر...
3 بهمن 1393

پایان 11 ماهگی گل پسرم

سلام پسری مامانی...                    عزیز مامان پسر شیرین مامان مثل همیشه روزهای قشنگی را دارم باهات میگذرونم.طاها خیلی شیرین و وصدالبته ماشاالله هزارماشاالله شیطون و شلوغ شدی عزیزم.یه لحظه یه جا بند نمیشی انقدر که پرتحرکی مامانی. طاها جان عاشق بابا مسعود و مامانم و دایی شایان هستی.هروقت این 3 نفررا میبینی چنان ذوق میکنی و یه چیزایی پیش خودت میگی که دیگه هممون میمیریم از خنده پسرم کلمه ی بابا را به خوبی تلفظ میکنی و با ذوق تمام پدتو صدا میکنی و پدرت هم ومن هم چون به من مامان نمیگی و فقط مه مه میگی و وقتی هم که ممه میخوایی ب...
8 دی 1393

10 ماهگی طاها خان

سلام سلام پسر خان مامانی. عزیزم ،طاها جان خیلی وقت بود که برات نمینوشتم.البته پسر نازم از این به بعد هم همینجوری خواهد بود فقط تو ماهگردات برات میام بنویسم.چون شما ماشاالله هزار ماشاالله انقدر شیطون شدین که اجازه نمیدین. الان هم که دارم برات مینویسم شما را تازه خوابوندم و 2 روز هم داره میگذره از پایان 10 ماهگیتون طاها جان این ماه زیاد نتونستم ازت عکسی بندازم چون اصلا یه جا نمیمونی و به دوربین نگاه نمیکنی.یه چندتایی گرفتم. عزیزم خیلی بامزه شدی ،جدیدا دماغتو یه جوری میکنی و یه صدایی مثل موش موشی شدن درمیاری.یه جوری که مثلا دماغت گرفته.الهی قربونت برم تا میبینی من خوشم میاد و من هم میکنم.بازم تکرار میکنی.خیلی دوست...
10 آذر 1393

محرم 93 و 9 ماهگی طاها خان

سلام پسرم طاها طاها جان اومدم برات بگم از این روزهای سرد سرد پاییزییییییییییییی.. عزیزم امسال خیلی زود هوا سرد شده.طوری که من و شما تنهایی نمیتونیم بریم بیرون چون خیلی زود صورتت یخ میشه و مجبور میشم برگردم خونه.ترجیح میدم هرجا بخوام برم با بابا مسعود بریم.اکثرا تو خونه ایم و با هم خوش میگذرونیم.وشما هم یه پا آتیش پاره ی به تمام معنا شدی... طاها خان از این سوراخ به اون سوراخ سرک میکشی.هیچ چیزی در این خونه از دست شما در امان نیست.با همه چی کار داری و دوست داری از همه چی سر دربیاری.من هم همه چی را برداشتم هیچی نزاشتم زمین یا روی میز بمونه.همه جا را بالش کردم و روفرشی.جلوی بوفه ی ظرفام صندلی گذاشتم آخه میرفتی همش دستتو میکوبیدی.م...
16 آبان 1393

عید قربان مبارک

                                      این هم از (به بعی خان) طاها خان              اینجا هم پسرم ناراحته ببعی جون قربانی شده       وقتی که طاها خان هندییییییییییییی می شود                     وایییییییییییییی  تو رو خدا قیافه ی پسرمو ببینین طاها جا...
20 مهر 1393