طاهاطاها، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره

طاها کوچولو

واکسن ووووووووووووعکس های 2 ماهگی طاها جونم

1393/1/10 1:21
342 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نفس مامان..عزیزم امروز واکسن داشتی مامانی ،واکسن 2 ماهگی.عزیزم خیلی میترسیدم از این که تب کنی پسرم ،خلاصه با هر سختی که بود بردیمت.اول که رفتیم خواب بودی عزیزم ،الهی فدات شم انگار نمی دونستی که چه بلایی قراره سرت بیادو چقدر درد بکشی.قبل تو یه پسر 6 ماهه رو واکسن زدن که انقدر جیغ زد تا تو از خواب بلند شدی.قربونت برم همه جای اتاق را داشتی نگاه میکردی ،خانمی که میخواست به تو واکسن بزنه همچین مظلومانه نگاه میکردی که خیلی دلش برات سوخت ولی بلاخره باید کارش را انجام میداد من که اصلا نتونستم نگاه کنم تو بغل مامانی من بودی و بابایی هم پاهاتو محکم گرفته بود تا تکون ندی. اول بهت قطره داد اصلا از طعمش خوشت نیومد و بعدش سرنگ اول به پای چپت زد خیلی داد زدی ولی زود آروم شدی و بعد به پای راست که دیگه خیلی گریه کردی که رفتنی دیگه تو ماشین خوابت برد آخه قبلش بهت قطره داده بودم. وقتی رفتیم خونه خواب بودی بعد 1 ساعت بیدار شدی دیگه بی قراریات شروع شد.مگه آروم میشدی ،الهی قربونت برم خیلی داد میزدی،میموندی یه دفعه ای جیغ میزدی خیلی طول میکشید که بخوابی دیگه انقدر گریه کرده بودی که هم صدات گرفته بود هم چشات قرمز و خودت هم که بی حال.خلاصه این وضعییت تو تا شب ادامه داشت ولی الان که دارم برات می نویسم تو خوابیدی عزیزم ولی هر لحظه تو خواب ناله میکنی.نگران نباش عزیزم تا خود صبح بیدارم و مواظبت هستم.الهی مامان فدات بشه تو چقدر میخوای درد بکشی آخه اون از ختنه که چند روز گریه میکردی اینم از واکسن.پسرم وقتی میبینم که انقدر گریه میکنی و درد میکشی قلبم از جاش میخواد درد بیاد ،امروز اصلا حوصله ی هیچ کاریرو نداشتم.پسر خون گرم من با وقتی گریه زیاد میکردی میبردمت تو اتاقت ،میذاشتمت تو تختت و عروسک های موزیکالتو برات روشن میکرم و تو با شنیدن یه خورده آروم میشدی نفسم ،قربونت برم با اون حالت وقتی میخواستم ازت عکس بگیرم ،صدات میکردم طاها بخند تو هم میخندیدی.مامان فدات بشه عشقمماچدردانه ی مامان ،نفس مامان امیدوارم که فردا حالت خوب خوب بشه پسر من قویه مگه نه مامانسوالهیچ وقت نمی خوام بی حال ببینمت شیرینم...........الان هم یه چند تایی از عکس هاتو برات میذارم البته تو مرکز بهداشت نتونستم ازت عکس بگیرم ولی دوستم نداشتم از اون حالت عکس بگیرم ولی عکس های قشنگی تو این چند روز ازت گرفتم که امیدوارم خوشت بیاد عزیزم.ماچماچماچماچماچقلبقلبقلبقلبقلبماچماچماچماچقلبقلبقلبقلبقلبماچماچماچماچماچعزیزم بعد واکسن اصلا حال نداری.... عزیم ولی بازم با اون حالت وقتی صدات میکردم وبازی باهات میکردم می خندیدی.قربونت برم پسر خون گرم مامانماچماچ

                              

     

                   

                           

                                   قلبقربونت برم پسر شیرینم قلب                                                         

                     

        

                                    

                                    

       

                                   

                                   

                          

                

                     

                                       

                            

                                           اینجا هم طاها جون سوار بر گردن بیچاره دایییییییییییییییییی جونخنده    

                 دیگه بیچاره دایی جون انقدر حملت کرده بود اینور و اونور بیچاره خسته شده بود.الهی قربونت برم داداشی مهربونمماچ

                            

                               

این بود عکس های طاها جونم در این مدت.پسرم چشم رو هم گذاشتیم شما وارد ماه سوم شدی ،قربونت برم زمان چه سریع میگذره.فندق مامان دیگه مردی شده واسه خودش.طاها جونم خیلی دوستت دارم.قدر لحظه به لحظه ی با تو بودن رو میدونم نفس مامان.بازم میام و برات از روزانه هات میذارم عسلکم.بغلبغلبغلبغلبغلبغلبغلبغلبغلبغل                     

                              شنبه 9 فروردین  1393     ساعت 2 بامداد...مامان همچنان بیدارماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

مامان خانمی
10 فروردین 93 13:01
دیگه نمیتونم تحمل کنم دارم میام بخورمش
مامان نی نی کوچولو
پاسخ
خاله ی مهربونم خیلی دوستت دارم.عزیزم خیلی دلم میخواد شما رو از نزدیک ببینم.انشاالله محمد سجاد عزیزم وقتی به دنیا اومد منتظرتون هستیم تو آستارا. خوشحالمون میکنین تشریف بیاریناون موقع منم محمد سجاد را میخورم
نفس مامان مهرسام
10 فروردین 93 20:16
مبارک باشه طاها جان وارد سه ماهگی شدی انشالله شاد و خندون باشی فندق خاله خیلی نازی ماشالله
مامان نی نی کوچولو
پاسخ
مرسی خاله جونم شما لطف دارینمهرسام جونو ببوسین
آی ناز
10 فروردین 93 23:50
نگین جون عزیزم نخودت اول لپ بوده کلا، بعد دست و پا در آورده. طاها بزرگ شو بیا دانشگاه شهید بهشتی، من اونجام، استادت میشم، کلی بهت نمره های خوب خوب میدم. ولی باید قول بدی بزگ شدی مهندسی پزشکی بخونی، دعا کن با اون قلب اندازه نخودت که من امسال کنکور دکتری دارم قبول بشم. باشه جوجو؟
مامان نی نی کوچولو
پاسخ
ممنونم عزیزمباشه آیناز جون حتما میام.خوب بابام مهندس هستش منم مهندس میشم دیجهههههههههههعزیزم حتما حتما دعات میکنیم.امیدوارم به هر چیزی که دلت میخواد برسیشما همیشه با نظر های خوبی که واسه پسرم میذارین کلی خوشحالم میکنین.ممنونم ازتون دوستتون دارمفقط عزیزم من هر چقدر سعی میکنم بیام به وبتون نمیتونم.میشه آدرس دقیقش را جداگانه بنویسین
آی ناز نورانی
11 فروردین 93 23:42
نگین عزیز من وبلاگ ندارم. به طور اتفاقی سرچ میکردم که به وبلاگ ستیا رسیدم و گویا مامانش عکسهای لحظه تولد طاها رو گذاشته بود. دیدم خیلی این نی نی نازه اومدم تو وبلاگش و الان هر روز یکی دو بار چک میکنم و عکساشو میبینم. خیلی طاها به دلم نشسته. واقعا میگم خیلی بچه دوست داشتنی هست. خدا براتون حفظش کنه.
مامان نی نی کوچولو
پاسخ
ممنونم عزیزمشما لطف دارین.من هم همیشه با خوندن نظر های خوب شما خوشحال میشمآره ستیا جون دختر عمه طاها هستش.ستیا هم خیلی نازه.حالا انشاالله خودتون یه نی نی ناز میارین اون موقع من میام براش نظر های خوب خوب میذارم.انشاالله که هر جا هستین موفق باشین این آرزوی قلبی منه عزیزم.دوستتون دارم خانم مهربون
مامان بنيتا
12 فروردین 93 0:58
سلام عزيزم ،خواستم ببينم موفق شدى متن ها روبخونى ؟رمز كار كرد ؟حتما خبرشو بهم بده ،
مامان نی نی کوچولو
پاسخ
نه عزیزم موفق نشدمنمیدونم چرا شماره هاش فارسی نمیشه خیلی تلاش کردمموندم چیکار کنم خیلی دلم میخواد متن ها رو بخونم
حبه قند
12 فروردین 93 1:05
وای پسر خوشگل ما چه مظلومه. انشاله همیشه بخنده . نی نی ها خیلی اذیت میشن واکسن می زنن. آخی.
مامان نی نی کوچولو
پاسخ
آره خیلی مظلومه شیطنتشو ندیدی خاله جونشممنونم عزیزمآره طاها روز اول خیلی اذیت شد ولی همون یه روزش سخته.دیگه یادشون میره.
مامان عرفان
12 فروردین 93 16:46
سلام عزیزم. واکسن خورده نی نی؟ کدوم بهداشت مامانی؟ خوب میشی گلم. می بوسمت.
مامان نی نی کوچولو
پاسخ
سلام بهداشت مطهری.ممنونم خاله جوووووووووووووووون منم میبوسمت
مامان عرفان
13 فروردین 93 11:44
خاله سی قوربان بویونا گوی اللر گلسین تویونا
هانیه (دختر دایی عرفان)
14 فروردین 93 14:46
عجب بچه بامزه ای...خدا حفظ کنه...کی میشه پسر عمه منم به دنیا بیاد
مامان نی نی کوچولو
پاسخ
ممنونم عزیزمدیگه چیزی نمونده.انشاالله سالم وخوشمزه میاد تو بغلتونممنونم هانیه جان خوشحالم کردی.میبوسمت
مامان طاها 0 مامی غزل
17 فروردین 93 14:45
سلام طاها عزیز دل خوبی عزیزم چه تشابه خوبی خوشوقتم وبارک باشه عزیزم مممم خیلی گله پسرت عزیزم سلامت باشه
مامان نی نی کوچولو
پاسخ
ممنونم از اینکه به ما سر زدین غزل جانامیدوارم دوست های خوبی برای هم باشیمشما نظر لطفتونه.پسر شما هم خیلی نازه خدا براتون حفظش کنه
مامان عرفان
19 فروردین 93 12:51
http://ninipoosh2.blogfa.com سلام عزیزم میشه به این وبلاگ سر بزنید و نظرتون رو بهم بگین. بنظرم لباساش هم جنسو طرحش خوبه و هم قیمتش عالیه.
هانیه (دختر دایی عرفان)
21 فروردین 93 12:03
سلام مامان طاها....از عمه جون شنیدم همشهری هستیم....خیلی خوشحال شدم....امید وارم بتونم یه روزی طاها رو از نزدیک ببینم....
مامان نی نی کوچولو
پاسخ
آره عزیزم همشهری هستیمآره بزار تابستون بیاد یه بار قرار میزاریم ،اون موقع عرفان هم یذره بزرگ میشه.میریم بیرون طاهارا میبینی.مرسی گلم
هانیه (دختر دایی عرفان)
22 فروردین 93 8:46
سلام دوباره مامان طاها.....حتما تو دلتون میگن این چی میخواد از دست ما ولی من باید هر روز عکس های طاها جون رو ببینم.....حداقل عکس های جدید تر بزارید تا کامنت های من تکراری نشه....لطفا....
مامان نی نی کوچولو
پاسخ
سلام عزیزم نه من هیچ وقت اینطوری فکر نمی کنم.شما منو خوشحال میکنید وقتی بهمون سر می زنیدباشه عزیزم میخوام تا روز مادر ازش عکس بگیرم وبعدش بذارم.ممنونم گلم که این همه طاها رو دوست داری.ما هم شما رو ندیده خیلی دوست داریم عزیزم