طاهاطاها، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره

طاها کوچولو

محرم 93 و 9 ماهگی طاها خان

1393/8/16 23:52
1,419 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسرم طاهامحبت

طاها جان اومدم برات بگم از این روزهای سرد سرد پاییزییییییییییییی.. عزیزم امسال خیلی زود هوا سرد شده.طوری که من و شما تنهایی نمیتونیم بریم بیرون چون خیلی زود صورتت یخ میشه و مجبور میشم برگردم خونه.ترجیح میدم هرجا بخوام برم با بابا مسعود بریم.اکثرا تو خونه ایم و با هم خوش میگذرونیم.وشما هم یه پا آتیش پاره ی به تمام معنا شدی...

طاها خان از این سوراخ به اون سوراخ سرک میکشی.هیچ چیزی در این خونه از دست شما در امان نیست.با همه چی کار داری و دوست داری از همه چی سر دربیاری.من همکچلکچلکچلکچلکچلهمه چی را برداشتم هیچی نزاشتم زمین یا روی میز بمونه.همه جا را بالش کردم و روفرشی.جلوی بوفه ی ظرفام صندلی گذاشتم آخه میرفتی همش دستتو میکوبیدی.من چقدر اوایل خوشحال بودم که لااقل با بوفه کاری نداری ولی یخورده که گذشت دیدم نخیر.....طاها خان مگه میشه به چیزی دست نزنهمتفکرطاها جان روزی هزاردفعه میری از آینه شمعدان آویزون میشی و برس بابا مسعود برمیداری و باهاش بازی میکنی.اصلا با اسباب بازی هات بازی نمیکنی و با اینجور چیزها بازی میکنی.چیزای واقعی را دوست داری و وقتی هم که اسباب بازیشو میخریم انگاری میفهمی و باهاش بازی نمیکنی.عاشق سیمیمحبتخندونکبا اینکه جلوی TVرا کاملا پوشوندم ولی باز هم میری و پیدا میکنی.خیلی از این کارت میترسم ولی کو گوش شنوا طاها خان باید کار خودشو بکنه.....طاها جان نمیدونم چرا علاقه ای به وسایلات نداری ،نمیدونم شاید من زیادی حساسم مامان جان آخه وقتی میبرمت اتاقت یه 10 دقیقه بازی میکنی با وسایلات دوباره بهونه میگیری و خودتو انگار میخوای پرت کنی از تختت پایین.نمیدونم طاها خیلی گریه ای هستی و خیلی اذییتم میکنی و همش میخوای بغلم باشی و وقتی هم که بغلت میکنم خودتو سر میدی با نق زدن پایین میگم باشه زمین بمون و بازی کن از دوباره گریه میکنی و میگی منو بردار.انقدر این کارها را تکرار میکنی و من هم انجام میدم طوری که اصلا دلم نمیخواد که لوس بار بیای ولی چه میشه کرد دلم طاقت گریه هاتو نداره.پیش خودم میگم نه بابا الن که لوس نمیشه شاید احساس امنیت میکنه بغلم بزار برش دارم.ولی میبینم نه الکی میکنی واقعا دیگه اعصابم خورد میشه.پسرم آخه چرا انقدر مامان نگین بیچاره را اذییت میکنی.طاها جان صبر من خیلی زیاده ،خیلی زیاد.مامان به این زودی ها از کوره در نمیره ولی بعضی موقع ها انقدرررررررررررررررررررررررر دیگه زر زر میکنی ،خصوصا از جای دیگه هم دلم پر باشه دیگه بدجوری اعصابم خورد میشه و میبرمت میخوابونمت.طاها جان به خدا من خیلی برات وقت میزارم و در برابر پرخاش گری ها و لج بازیهات خیلی صبر نشون میدم و باز هم باهات بازی میکنم ولی شما بیشتر گریه ای هستی و خودت هم نمیدونی چی میخوای.

بگذریم پسرم خلاصه باهات یه جورایی میسازم و الکی نگفتن بهشت زیر پای مادران است.من فقط همیشه از خدا میخوام تو وروجک کوچولو را برام سالم و سلامت حفظ کنه و به من بیچاره هم صبر زیاد و انرژی کافی بده که هیچ وقت جلوی شما کم نیارم.خدا جونم کمکم کن...البته یخورده هم اخلاق به شمازبان

خوب مامانی از غیبت کردن که بگذره خجالتبرسیم باز هم به کارهای شما.طاها جان مهارت هایی که در این مدت یاد گرفتی این است که....

خودت از مبل یا صندی میگیری و خودت پا میشی و میخوای سر پا وایسی آفرین مامانی تشویقتشویقتشویقواییییییییییییییییییییییی طاها جونم نمیدونی چقدر خوشحال میشم از این کارت ولی بعدش ناراحت چون خیلی میوفتی زمین و سرت میخوره زمین و گریه میکنی.خیلی میترسم که خداییی نکرده یه اتفاقی واست بیوفته.آخه الان خیلی وقت حساست هست مامانی.با اینکه همش حواسم بهت هست و هرجا که میری زیر نظر دارمت ولی خوب چه میشه کرد اتفاقه دیجهخجالت

        

پسرم چند روزی بود که دوباره آب دهانت راه افتاده بود و فکر میکردم که بخوای دندون دربیاری و همینطور هم شد.هفتمین مروارید قشنگتو هم درآوردی و راحت شدی.طاها اصلا نمیزاری پیش بند برات ببندم.هنوز هم که هنوزه پیش بند های نوزادیت تازه موندنند.چون اصلا نبستم برات من هم دیگه برات نمیخرم.مجبور میشم لباساتو تند و تند عوض کنم.... 

             

                   

                  

                 

                

               

              

در اینجا لازمه بگم که دوست های گلم البته همیشه منو شرمنده میکنند و در نبود ما حالمونو میپرسنند.ازتون ممنونم عزیزای من.ولی میبینین که طاها خان تا چشمش به لپ تاب روشن میشه دیگه  باید همه چی را تعطیل کرد.وقتی هم که میخوابه من باید به کارهای عقب افتاده ام برسم یا اگه کاری نداشته باشم و همه چی را انجام داده باشم یخورده بخوابم.چون واقعا انرژی کم میارم.قه قههتو را خدا نگاهش کنید همچین زول زده که انگاری چی هست توشتعجبتعجبتعجب

          

         

عینک چقدر بهت میاد پسر نازم.ولی نه مامان اصلا دوست ندارم عینک بزنی.تو این عکس دایی بیچاره دیگه از دستت دلش میخواست فرار کنه.انقدر که هر سری میریم اون بیچاره را اذییت میکنی آخرش هم به عینکش گیر داده بودی که آخرسر بیچاره رضایت داد و درس نخوند و عینکشو زد به چشم شما.تا دست برداری.حالا مگه عینکو میدادی بزور گرفتم میخواستی بشکونیش.ای طاها چوچولوی خراب کارنه

عزیزم ماه محرم هم اومد و رفت و امیدوارم عزاداری های همه قبول باشه.بله پسرم چند شب با هم مسجد رفتیم و شما شب اول اصلا مامان را اذییت نکردی و بعد از بازی کردن با یه دختر خوشجل خوابیدی و مامان هم راحت نشست.ولی شب دوم نه طاها مسجد و آدم ها را گذاشته بود روسرش و همه را دیوانه.همش گریه میکردی و میخواستی بیایم خونه.من هم مجبور شدم زود بیام.دیگه نرفتم تااااااااااااااااااااااااااااشب شهادت حضرت ابوالفضل (ع)اون شب هم خدا را شکر اذییت نکردی البته البته یخورده بگی نگی اوایل یه جا نمینشستی ولی دیدم چشماتو میمالی شیر بهت دادم و خوابت برد.عزیزم خیلی دعات کردم مامان جان.امسال اولین محرمی بود که تو با ما بودی.زیاد ازت نتونستم عکس بندازم.آخه طاها جان خیلی هوا سرد شده بود یه دفعه ای من هم روز تاسوعا که بیرون رفته بودیم حسابی پتو پیچت کرده بودم باز هم لپات سر بود........ 

        

بله اینجا بابا برقی نشسته و یه ساعت دیگه میخواد بره مسجد

طاها جان راستی برات ننوشتم که چیا دوست داری.عزیزم تقریبا همه چی بهت میدم.عذا هر چیزی بپزم بهت یذره میدم.اگه از طعمش خوشت بیاد یه 6 یا 8 و 10 قاشقی میخوری اگه خوشت نیاد نمیخوری و دهنتو برمیگردونی.

عذاهایی که طاها خان تو 10 ماهگی دوست داره

1.لوبیا را دوست داری.خورشت قیمه را با برنج نرم دوست داری.ماهی پلو دوست داری.و عدسی هم ای بگی نگی دوست داری.فرنی دوست داری.مرغ پلو دوست داری.فعلا اینا یادم میاد عزیزم.از میوه ها هم وقتی موز را با خرمالو یا گلابی لح میکنم خیلی دوست داری و تا آخرش میخوری.خرما هم دوست داری.بیسگوییت مادر هم دوست داری و از همه مهمتر یادم رفت (نان)آره عزیزم عاشق نون بربری هستی یه تکه بهت میدم و میخوری بقیه اش هم را پرت میکنی و لح میکنی زیر دست و پات. 

       

          

قاشق را هم که میگی بده خودم باید بگیرم.اینجوی میبینم نمیتونم بهت غذا بدم میرم و یه قاش میارم بهت میدم و با قاشق خودت بهت میدم میخوری.

 

این هم همون دخمل خوشگه بود که گفتم تو مسجد باهاش گرم گرفته بودیخجالت ولی بیشتر تو عکس معلومه میخوای بهش حمله کنی تا محبت و دوستیمتفکرنه عزیزم.ولی به هر حال دختره خیلی بامزه ای بود زهرا جونمحبتالهی مامانی فدات بشه طاهابغلآخه تو چرا انقدر خودتو منفی نشون میدیقه قهه

طاها جان اینجا هم بابایی اومد و دید شما طبق معمول چسبیدی به در لباس شویی و میخوای از جاش دربیاری تو انداخت تو ماشین.تا ببینی توش هیچی نیست.همچین تعجب کرده بودی که دوتامون هم از خنده شکم درد گرفتیمقه قههقه قههقه قههقه قههقه قههقه قههقه قههقه قههقه قههقه قههقه قههقه قههقه قههقه قههقه قههقه قههقه قهه

طاها جان کلمه های (ماما)(بابا)(ددر)این هم وقتی بهت میگم طاها بریم ددر ،دیگه انقدر بهت گفتم میدونی که از کدوم در باید بریم و انگشت اشاره ات را میگیری طرف در و میگی د د....هام ،دادا ،عممممممممه،چیس یا سیی ،غیییییییقق یا غووووووووووووووو ،بررررررررررررررررررو فعلا اینارو بلدی عزیزم.ولی وقتی هم که من و بابا مسعود مخصوصا بابا مسعود بخواد بره بیرون فوری میفهمی و گریه میکنی.اینارا هم بلدی.مثلا وقتی میمی میخوایی دیگه خودت طرف میمی میای و بهش نگاه میکنی و میگی (مه مه م  م یا به حالت صدای گریه در آوردن مثل ایهین ایهن میکنی.یه بلایی شدی تو دیگه نگو دل منو آب میکنی با این خوشمزه بازیهاتمحبتمحبتمحبت

پسرم اینجا هم آمادت کردیم ببریمت مراسم حضرت علی اصغر (ع) 

        

           

          

         

         

        

       

      

     

طاها جان این دخملی خوشگل و جیگر هم دختر دوست مامانه عزیزم همون محا کوچولو که یه بار اومده بودنند خونمون.مامانی اونجا رفت و پیداشون کرد.دوستت دارم محا جونمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبت

        

اینجا هم طاها خوابیدی مامانی آخه صبح زود بیدار شده بودی همش خوابت میومد.

بغل                                بغل                                          بغل                             بغل

                                                   

                                 

                                                

پسرم این محرم هم گذشت.عزیزم امیدوارم که خداوند گناه های همه را بخشیده باشه و ما را از یارای حضرت هاش قرار داده باشه و عزاداریهامون مورد قبول واقعه شده باشه.پسر نازم امیدوارم حضرت علی اصغر (ع)یار و یاورتون باشه و از بلاها و آسیبها حفظتون کنه.مامان جان 9 ماهگیت هم اینطوی گذشت و در این مدت هم سال گرد ازدواج من و بابایی هم بود.پسرم نمیدونم چرا امسال ترجیح دادم که خودمون باشیم.آره طاها جان 27 مهرماه سالگرد ازدواج من و بابا منسعود بود.ما چقدر امسال خوشحال بودیم که 3 نفری هستیم و شاد.یه تدارک کوچولو دیدمو و یه کوچولو بابا مسعود و سورپرایز کردیم.و رفتیم بیرون با هم و 3 تایی باهم بودیم.عزیزم خیلی خوبه که تو با ما هستی و قرار گذاشتیم که این زندگی ساده و قشنگمونو با هم ادامه بدیم...

   محبت(مسعود عزیزم خیلی دوستت دارم و خیلی دوست دارم)محبت

 

خدا جونم مراقبمون باش......

                              آمین

 

 

 

 

 

 

 

                

 

پسندها (1)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

♥ مامان مهیلا ♥
18 آبان 93 16:32
سلام خوبی نگین جان اول از همه سالگرد ازدواجتان مبارک انشالله سه نفری زندگی خوبی داشته باشین دوما عزاداریاتون قبول حق سوما ماشالله چه بزرگ شده طاها خان چقدم بهش میاد وقتی لباس های سبز میپوشه خدا برات نگهش بداره بوووووس واسه طاها
مامان نی نی کوچولو
پاسخ
سلام عزیزم ممنونم گلم خوبممرسی عزیزم انشااللهعزاداری شما هم انشاالله قبول باشه ممنونم دوست عزیزم.آره بهش میومد.خوشحال شدم که خوشتون اومد.آره دیگه خانمی بچه ها روز به روز دارنند بزرگ می شنند و ماها پیرانشاالله خدا هلیای ناز را هم واسه شما نگاه داره.مرسی گلم
مامي غزل
18 آبان 93 21:00
سلام عزیزمممم الهی ماشاله حسابی بزرگ شدی من مدتی نبودم توی وبلاکم می نویسم شرح وقایع رو اون سفره بازی رو از کرج مرکز شمیم خزیدم 100 تومن و خیلی عالی هست هنورم استفاده می کنم .ببخشید دیر شد
مامان نی نی کوچولو
پاسخ
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام به روی ماهتون.بابا شما کجایید دلمون تنگید آخه واستونآره خیلی خوشگل بود.حالا گذشت دیگه ،حالا ما کی برسه بریم کرج.تصمیم گرفتم واسه طاها خان استخر توپ بخرم.فکر کنم ازش خوشش بیاد.چون توپ دوست داره و فکر کنم دیدن توپ های زیادی براش جالب باشه.مرسی عزیزم خواهش میکنم گلم.ولی زود به زود بیاید.
مامان مینای آرتین
19 آبان 93 19:51
طاها جان هزار ماشالله بهت عزیزم... خیلی آقا شدی گل نازم... حضرت علی اصغر نگدارت باشه عزیزم
مامان نی نی کوچولو
پاسخ
انشاالله مرسی خاله جونم
مامان حبه قند
20 آبان 93 2:15
مامانی چه دل پری از پسرمون داشتی خوب دوست داره اذیتت کنه.چخ اشکالی داره هان؟؟؟؟:-P قبول باشه سقا شده پسرمون همیشه در پناه خدا و ابوالفضل باشه.ماشالله هزار ماشاله از هر نی نی خوشگل تره. یه سوال مگه تا زیر یکسالگی نمیگن از غذای خودتون ندید چون ادویه داره و فقط سوپ و غذاهای مختص نی نی ها باید بدیم؟
مامان نی نی کوچولو
پاسخ
سلام عزیزم.وایی نگو دیگه ،ماشاالله هزارماشاالله طاها خیلی شیطونک شده واقعا اذییت میکنه.حالا حال شما را هم میپرسم خانمی بزار نیروانا بزرگ بشهممنونم گلم انشاالله در مورد غذای کمکی..عزیزم من به غزاهای خودمون هم ادویه خیلی کم میزنم.تازه اگر هم فلفل بخوایم سر سفره فقط به غذای خودمون میزنیم.غذاهای خورشتی اکثرا به طاها میدم.مثلا خورشت قیمه خیلی خوبه واسه بچه ای مثل طاها و سعی میکنم خورشت را همیشه با ماهیچه بپزم.برنج کته بهش میدم با سیب زمینی و کره میزنم.غذاهای خشک و سرخ کرده زیاد بهش نمیدم.وماهی ،چند روز پیش باباش ماهی خریده بود پختم و با برنج و کره یه چند تایی به طاها دادم.مثلا آب گوشت باشه تو آبش نون تیلید میکنم و میدم.و غیره.نه دیگه طاها دیگه الان میتونه بخوره اینارو.نه بابا به غیر از گوجه و چیزهای سفت به بچه میتونی همه چی بدی.دیگه بچه بزرگ میشه دیگه و دوست داره انواع طمع ها را امتحان کنه.ادویه زیاد نباشه برای بچه ضرری نداره که.مگه ماها چه جوری بزرگ شدیم.مامان من خودش بهم میگه من به شما همه چی میدادم میخوردین.من شیر مامانمو تا 8 ماهگیم خوردم .چون شیر مامانم آبکی بوده و من هم سیر نمیشدم.مامانم میگه شیر گاو را خوب میجوشوندم و چون خیلی غلیظ بود بهش یکم آب جوش اضافه میکرد و میریختم تو شیشه بهتون میدادم و شما هم میخوردین.میگه چی شد بزرگ نشدین.خانمی خدا را شکر هیچ حساسییتی چیزی ندارم.خیلی هم دیر به دیر سرما اینا میخورم.من هم خیلی حساس بودم.ولی دیگه بچه که یخورده بزرگ میشه باید با انواع طمع ها آشنا بشه.من بهداشت هم طاها را میبرم میگم.میگه به غیر از عسل و گوجه ی خام و چیزهای سفت میتونی بهش همه چی بدی.من هم میدم.حالا مگه طاها چقدر میخوره.یه چند قاشق میخوره بعد فرار میکنه واسه خودش اونور و بازی میکنه.این دکتر ها میگن.به غذای بچه تا یک سالگی نمک نزنین. یه سوالی دارم ازتون شما غذا را بدون نمک میتونین بخوریینهیچ وقت نمیتونیین.چون نمک به غذا طعم میده.حالا ماهم به اندازه ای که واسه خودمون میریزیم به بچه اون همه نمیریزیم که.یه کوچولو که غذا از بی مزه گی در بیاد.به نظر من بچه باید همه ی طعم ها را بفهمه.طاها اگه غذاش بدون نمک باشه یا خیلی آبکی باشه.اصلا نمیخوره.میدونم من هم اوایل حساسییت شما را داشتم ولی آدم یه خورده که فکر میکنه.پیش خودش میگه خوب آخحه به بچه چی بدم.آخه بچه بزرگ ده و دیگه شیر سیرش نمیکنه
مامي غزل
21 آبان 93 10:00
سلام عزیززز دلم مرسی از این همه لطفت . دسوت جونه هم اسم طاها هم واقعا دوست داشتنیه عزیزم چرا حتما می نویسم و به روز می کنم بلاگ رو برامون دعا کن
مامان محمد پارسا
26 آبان 93 23:13
سلام.عزاداریتون قبول.خدا حفظش کنه طاها جان رو با اون لباسش که اینقدر بهش میاد سالگرد ازدواجتون هم مبارک انشاالله سالگرد ازدواج طاهارو جشن بگیرین
مامان نی نی کوچولو
پاسخ
سلام عزیزم ممنونم.ممنونم گلم انشاالله
فرشته
27 آبان 93 13:08
سلام عزیزم عاشق پسر کوچولوت هستم من خودم وبلاگ ندارم ولی هرروز میام عکسای طاها رو میبینم اگه خدا بخواد منم میخوام این ماه اقدام کنم برام دعا کن خدا حفظش کنه ا
مامان نی نی کوچولو
پاسخ
سلام مرسی گلم که انقدربه ما لطف دارینانشاالله شما هم یه نی نی خوشگل و ناز مثل طاها به دنیا میارینعزیزم باز هم ممنونم ازت
مامان بهراد
3 آذر 93 0:22
آخه چرا طاها جونی انقدر مامانی رو اذیت میکنی بهراد هم شیطون شده حسابی همش میخواد سرپا وایسه و شیرجه بزنه رو همه چی عکسهای خوشگلی گرفتی خاله جون
مامان نی نی کوچولو
پاسخ
خاله جون من نمیخوام که مامانم را اذیت کنم ولی نمیدونم چرا بعضی وقت ها شیطون گولم میزنهمرسی خاله جونم
مامان خانمی
3 آذر 93 7:46
الهی من قربون اون چشمات بشم شیطونک من ئلم میخاد بخورمش
مامان نی نی کوچولو
پاسخ
سلام خاله جونم خدا نکنه خاله میسی منم شما را خیلی دوست دارم
•♥مامان متین♥•
12 آذر 93 13:05
وای عزیززززززم عزاداریت قبول طاها گلی...چقده نازی ماشالا خخخخخ غذا خوردنشو عینکشو ماشین لباسشوییی...خخخخخخخخ ای جونم همیشه شاد و سلامت باشین
مامان نی نی کوچولو
پاسخ
میسییییییییییی خاله جونم